آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان
|
کد لوگوی ما
بارش یامهدی
شخص موثقی از یکی از اخیار به نام آقا شیخ اسماعیل سرخابی نقل فرمود: آیة الله آقای حاج میرزا جواد آقای ملکی تبریزی(رحمة الله)(مؤلف کتاب اسرارالصلاة) نقل فرمودند: عموی من با چند زن دیگر به مسجد جمکران می روند. وقتی که شب می شود دربها را از پشت می بندند و چند سنگ پشت در می گذارند تا کسی نتواند وارد مسجد شود. چیزی نمی گذرد که ناگهان می بینند جوانی در مسجد مشغول نماز و مسجد از وجود او روشن شده است آنها با دیدن این منظره از هوش می روند و صبح روز بعد که مردم جهت انجام نماز به مسجد می آیند با دربهای بسته شده از پشت مواجه می شوند چاره ای نمی بینند مگر آن که با نردبان وارد مسجد شوند، پس از وارد شدن به مسجد و باز کردن دربها آنان را مشاهده می کنند که غش کرده اند و از هوش رفته اند.
منبع:روزنه هایی از عالم غیب
نظرات شما عزیزان: